کافه شعر

شعر بنوشید
شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۴ ق.ظ

کمی فکر کن...

زندگی بالا و پایین دارد درست! حرفی نیست! اما تو فقط به پایین رفتن ها فکر نکن، زندگی پس و پیش دارد، قبول! اما رسم همراهی نیست فقط نگاهت را به نکرده ها و نداشتن ها و نبودن ها بدوزی! من با تو شروع کردم و تو با من... رسم این جاده تنهایی نیست! رسمش نیست من برای خودم بروم و تو برای خودت، یادت می آید آرزو هایی که توی خلوت خودمان ساختیم؟ تمام روز های دلخوشیمان که یادت نرفته؟ تمام روز های امید و اضطراب همان روز های برزخ بین رسیدن و نرسیدن، ماندن و رفتن، گاهی من دست تو را می گرفتم که جا نمانی و گاهی تو تمام امیدت را به جنگ نا امیدی من می فرستادی، هرچه بود ما با هم شروع کردیم و با هم ادامه خواهیم داد! دنیا ارزش یک لحظه دوری و ناراحتی بینمان را ندارد، تک تک این ثانیه های کوچک تنهایی برای ما که مبتلای همدیگریم عذاب آور خواهد بود! بیا و کنار این انار خشکیده جوانه بزن... بیا و اصلا این رود لاغر خشکیده را نبین! بیا و بمان، بیا و دستهایم را بگیر تا باز با هم ادامه بدهیم، کرکس های پیر منتظر همین تنهایی ها هستند تا رویا هایمان را تکه تکه کنند... اینجا هوای خوبی ندارد بدون تو! بیا و ببار روی تک تک برگ های خشکیده درخت انار توی حیاط! شاید هنوز ریشه ای به فکر جوانه زدن باشد...



نوشته شده توسط منتظر بارون
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

کافه شعر

شعر بنوشید

بایگانی
آخرین مطالب

کمی فکر کن...

شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۴ ق.ظ

زندگی بالا و پایین دارد درست! حرفی نیست! اما تو فقط به پایین رفتن ها فکر نکن، زندگی پس و پیش دارد، قبول! اما رسم همراهی نیست فقط نگاهت را به نکرده ها و نداشتن ها و نبودن ها بدوزی! من با تو شروع کردم و تو با من... رسم این جاده تنهایی نیست! رسمش نیست من برای خودم بروم و تو برای خودت، یادت می آید آرزو هایی که توی خلوت خودمان ساختیم؟ تمام روز های دلخوشیمان که یادت نرفته؟ تمام روز های امید و اضطراب همان روز های برزخ بین رسیدن و نرسیدن، ماندن و رفتن، گاهی من دست تو را می گرفتم که جا نمانی و گاهی تو تمام امیدت را به جنگ نا امیدی من می فرستادی، هرچه بود ما با هم شروع کردیم و با هم ادامه خواهیم داد! دنیا ارزش یک لحظه دوری و ناراحتی بینمان را ندارد، تک تک این ثانیه های کوچک تنهایی برای ما که مبتلای همدیگریم عذاب آور خواهد بود! بیا و کنار این انار خشکیده جوانه بزن... بیا و اصلا این رود لاغر خشکیده را نبین! بیا و بمان، بیا و دستهایم را بگیر تا باز با هم ادامه بدهیم، کرکس های پیر منتظر همین تنهایی ها هستند تا رویا هایمان را تکه تکه کنند... اینجا هوای خوبی ندارد بدون تو! بیا و ببار روی تک تک برگ های خشکیده درخت انار توی حیاط! شاید هنوز ریشه ای به فکر جوانه زدن باشد...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۱۱
منتظر بارون

نظرات  (۱)

۱۱ آذر ۹۶ ، ۰۲:۱۱ چشم به راه
رویا هایم را پشت سر نمی گذارم دستشان را میگیرم و کشان کشان می آورم
پاسخ:
رویا ها مثل روزنه های کوچک امید برای شاید فردایی بهتر...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">