ناگهان و به تدریج...
جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۴۴ ب.ظ
وقتی که اتفاق افتاد، باد می وزید، هوا گرگ و میش بود، مثل تمام روز های دیگر سال صبح کمی خنک تر بود، وقتی که اتفاق رخ داد، بچه های شهر بیشترشان خواب بودند! باران نمیبارید، ابری توی آسمان نبود، اصلن هیچ چیز غیر عادی ای نبود! وقتی اتفاق افتاد، ساعت ها از حرکت نایستادند، چراغ های راهنمایی اشتباه چشمک نزدند، روشنایی هیچ اتاقی خاموش نشد، هیچ برگی از روی درختی نیفتاد، هیچ عابری ناگهان دلش نگرفت و هیچ زنی برای معشوقش دلتنگ نشد! اصلن انگار هیچ اتفاقی نیفتاد!
فقط...
کمی شیشه ی قلبت ترک برداشت!
فقط کمی تنها تر از قبل شدی...
۹۶/۰۸/۰۵
تا از این کوچه پس کوچه ها
جمع کنم
تکه های یادش بخیر را.
صابر سعدی پور