کافه شعر

شعر بنوشید
پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۸ ب.ظ

باور کن

دوباره فصل پاییز و دوباره شعر و طعم شاعری کردن

اگرچه خاطراتت توی شعرم مثل قبلن نیست باور کن


من از گندم من از سیب خود حواست اینکه شاعرت باشم

وگرنه خرقه شاعر شدن اندازه من نیست، باور کن! 

شبیه گرگ باران خورده ای هستم، که تنها مانده میدانی؟
اگر مرد است حرفی نیست اما دیگر آهن نیست باور کن!

شده کابوس و هر شب می جود تا صبح شعر بی پناهم را
برایم آخر این قصه تلخی که روشن نیست، باور کن...



نوشته شده توسط منتظر بارون
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

کافه شعر

شعر بنوشید

بایگانی
آخرین مطالب

باور کن

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۸ ب.ظ

دوباره فصل پاییز و دوباره شعر و طعم شاعری کردن

اگرچه خاطراتت توی شعرم مثل قبلن نیست باور کن


من از گندم من از سیب خود حواست اینکه شاعرت باشم

وگرنه خرقه شاعر شدن اندازه من نیست، باور کن! 

شبیه گرگ باران خورده ای هستم، که تنها مانده میدانی؟
اگر مرد است حرفی نیست اما دیگر آهن نیست باور کن!

شده کابوس و هر شب می جود تا صبح شعر بی پناهم را
برایم آخر این قصه تلخی که روشن نیست، باور کن...

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۶/۰۷/۲۰
منتظر بارون

نظرات  (۴)

باریکللاااا...
حرف نداشت.
پاسخ:
شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد...
والا دوستان شعرای قشنگ میذارن مارو جو میگیره!
تا باشه از این جوگیریا. دست دوستان هم طلا.

خیلی خوبه. ما منتظر بعدی هستیم. ;)
پاسخ:
بی خیال! فکر میکنم شاعرم اینجوری! 
چرا فکر کنی؟
هستی دیگه.
پاسخ:
چمدونم والا :)
خب میگیم بدونی دیگه. :)

+

دو رکعت غزل شو که شاید همین کار باعث شود تا سبک‌تر بمیرد...

پاسخ:
بمیرد ، ولی قبل آن خاطرات تو را باید از سر بگیرد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">