کافه شعر

شعر بنوشید

بایگانی
آخرین مطالب

۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

گاهی همه حست تو یه تک بیت یا یه تک مصرع خالی میشه ، دیگه نمیتونی ادامشو بگی چون همه حرفتو زدی!  اگر هم نفسی هست برای گفتن همین تک بیت هاست...


باید به نگاه تو بدوزم نفسم را

این قصه تلخیست که پایان من و توست!
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۶ ، ۲۲:۱۶
منتظر بارون

تنها که میشوم به تو و آرزو هایم فکر میکنم، به کافه شعر به آرزو هایی که روزگار نخواست محقق شوند، پاییز شروع شده و دوباره فصل پرکاری شعر شده و دلم اضافه کاری میخواهد، باید برای نوشتن این سطر ها تاوان بزرگی میدادم که زمانه زحمتش را کشید ، باید برای نبودنت برنامه ریزی دقیقی بکنم! باید از تک تک ثانیه های نداشتنت استفاده کنم! نبودنت تاوانی بود که شاعر شدنم حاصلش باشد...

این خیابان های فرسوده را هر چند بار تنهایی گز کنم و قدم بزنم، انگار تمام نمی شوند، اینجا بدون تو نه سر دارد و نه ته، شهر بدون تو از قواره افتاده، باید برای شهر فکری کرد، باید کسی را شهردار کنند که بیشتر از همه عاشق تو بوده؛ مگر از پس این خیابان های خاکی بن بست بر بیاید! ستاد بحران باید آماده باران های پاییزی باشد، حالا که نیستی، نمیشود پاییز را دست کم گرفت؛ اینجا تمام سیگار های شهر به یاد تو دود می شوند و تمام غزل های عاشقانه اش برای چشم های تو گفته میشود! باید فکری به حال این شهر بدون تو کرد...

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۱
منتظر بارون